میدانم تو نیز حال مرا داری ،

تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری. . .

میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی. . .

من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ،

تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه ،

شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،

او که میفهمد حال مارا کسی نیست جز خدایمان

از تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم !

تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منی !

کاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ،

خسته ام از این انتظار ، سخت است بی خبر بودن از یار ،

آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ،

آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند. . .

مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم !

امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ،

بیا تا فرار کنیم از همه غمها ،

بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ،

تا نباشیم باهم ، ولی تنها. . . . .

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری !
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/07/18 - 14:44
دیدگاه
Mostafa

1392/07/18 - 14:46